شهیداکبر مددی

فرزند: عباسعلی

متولد: 1341 نجف‌آباد

عضویت: بسیج

تاریخ شهادت: 11/8/1361

محل شهادت: موسیان (عملیات محرم)

محل خاک‌سپاری: نجف‌آباد

زندگی نامه

در یک خانواده مذهبی و زحمت‌کش به دنیا آمد. پدرش چوپان بود و به کسب روزیِ حلال خیلی مقیّد بود، با توجه به علاقه‌ای که به حضرت علی‌اکبر(ع) داشت، نام پسرش را اکبر گذاشت.

از کودکی همراه برادر بزرگش به مسجد می‌رفت و در کلاس قرآن شرکت می‌کرد. با این که جزء دانش‌آموزان ممتاز بود؛ اما تحصیلاتش را تا دوم دبیرستان بیشتر ادامه نداد. در آن دوران با توجه به وضعیت معیشتی خانواده، همراه برادرش[1] به کار نخ ‌تابی مشغول بود، مدتی هم مشغول کار بنّایی شد. تحصیلاتش را به صورت شبانه ادامه داد. اوقات فراغت در کارهای خانه به مادر و خواهرش کمک می‌کرد و برای آن‌ها احترام خاصی قائل بود.

سیزده ساله بود که نماز شب می‌خواند و قبل از رسیدن به سن تکلیف، روزه می‌گرفت. با آغاز خروش انقلابی مردم همراه برادرش در تظاهرات و راه‌پیمایی‌های نجف‌آباد شرکت می‌کرد و به پخش اعلامیه‌های حضرت امام می‌‌پرداخت که در این رابطه مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفت.

پس از انقلاب، با تشکیل بسیج وارد این نهاد انقلابی شد و مشغول فعالیت و نگهبانی از مراکز حساس شهرستان گردید.

چند ماه پس از شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های حق علیه باطل گردید و به آبادان رفت. پس از مدتی به جبـهه سر پل ذهاب اعزام شد و به عنوان نیروی پیاده مشغول نبرد با کفار گردید. قبل از عملیات رمضان راهی تیپ نجف‌اشرف شد و به عنوان نیروی پیاده در این عملیات شرکت نمود. در مرحله دوم عملیات رمضان وارد توپخانه تیپ شد. آن زمان توپخانه فاقد دیده‌بان بود، بنا به دستور حاج احمد کاظمی، مأمور راه‌اندازی این واحد گردید. پس از گذراندن یک دوره فشرده دیده‌بانی توسط برادر عطا امینی و حمیدرضا رادی به اتفاق برادر محمود موحدی، محمدباقر عطوفی و شهید شرفی، واحد دیده‌بانی را پایه‌گذاری نمودند، که حضور وی در دیده‌بانی سه ماه بیشتر طول نکشید.

شهریور1362 قبل از عملیات محرم، مجدداً به نیروی پیاده رفت و به عنوان مسئول مخابرات گردان فتح به خدمت مشغول شد و سرانجام در همین عملیات به فیض شهادت نایل آمد.

او فردی مخلـص، اهل دعا و نیایش و نماز شـب بود و اکثر اوقات فراغـت خود را به مطالعه، خصوصاً نهج‌الـبلاغه می‌گذراند و علاقه خاصی به حضرت زهرا(س) داشت.

-وصیتنامه شهید اکبر مددی فرزند عباسعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

«وَ ما لَنا الا نَتَوَّکَلُ عَلَی اللهِ وَ قَد هَدَینا سُبُلَنا وَ لَنَصبِرَنَّ عَلَی ما اذیتمونا وَ عَلَی اللهِ فَلیَتَوَکَّلُ المُتَوَکِلون»

با درود و سلام به منجی انسانها مهدی موعود(عج) و نایب بر حقش حضرت امام خمینی و با درود و سلام به ملت شهید پرور کلیه معلولین و مجروحین و کلیه شهدا از صدر اسلام تاکنون.

زمانیکه دشمنان جهانی انقلاب اسلامی به سرکردگی امریکای جنایتکار متوجه شدند که این انقلاب شکوهمند در منطقه خطر بزرگی است برای آنها و باید تلاش کنند تا بتوانند این خطر بزرگ را رفع کنند به خیال خام خود فکر کردند که می‌توانند با محاصره اقتصادی با کودتاهای پی در پی با ترورهای شخصیتها و با اغتشاشات در گشوده و کنار مملکت به وسیله عمال داخلی خود این انقلاب را به شکست و نابودی وادارند ولی خوشبختانه نه تنها نتوانستند کاری از پیش ببرند با فکر بلکه مردم بیشتر متوجه انقلاب شدند و موقعی که استکبار جهانی فهمیدند که نمی‌توانند از این راه پیش ببرد به فکر این افتادند که از راه دیگری وارد صحنه شود و این فکر این بود که به وسیله یکی از نوکران خود در منطقه جنگی بر علیه ایران به راه بیندازد و از این راه این انقلاب را شکست بدهد ولی باز گول خورده بود و همه دیدیم که چه ضربه ای خورد.

و اما ناگفته نماند که اگر خیانتهای بنی صدر و ملعون و هم ردیفانش نبود ما زودتر منسجم شده بودم و این ضربات را به یاری خدای کوبنده تر می‌زدیم ولی از این مسئله غافل نباشیم که اگر زحمات این روحانیون به خصوص رهنمودهای پیامبر گونه امام امت نبود و لطف خدا شامل ما نبود نمی‌توانستیم با این گرفتارهایی که این خبیثان برای ما ایجاد کرده بودند به این زودی منسجم شویم و چنین ضربه هایی به این مزدوران بزنیم و اما پدید آورنده این انقلاب و دنبال کننده کیست و هدف از انقلاب و انقلاب برای چه هدفی بوده و هست این دو مسئله مهم است و همه ما شاهد و ناظر بودیم که این انقلاب از چه قشری بود و رهبران این انقلاب از چه طایفه ای بودند بله جای شک و ترید باقی نیست که آنانی که سالها در ناز و نعمت بیکران بودند نمی‌توانستند  انقلابی واقعی باشند و نمی‌توانستند برای این انقلاب با هدفی جدا از هدف انقلاب کار کنند و همه شاهد بودیم که این التیماتوم به جایی نرسید و دوباره مجبور شدند با رسوائی به سر جای اولی خود برگردند و اما کسانی که نگذاشتند این انقلاب رو به ضعف برود روحانیون بودند به خصوص امام امت و ما باید این اصل مهم را درک کنیم تا زمانی که ما این روحانیون را داریم این انقلاب هرگز شکست نمی‌خورد و اگر کمی به عقب برگردیم می‌بینیم همان جوانانی که هم اکنون جان بر کف برای اسلام جان نثار می‌کنند زمانی به لجنزار فساد کشده شده بودند و هیچ کدام هدفی مشخص نداشتند و هیچ کدام بوی از اسلام نبرده بودیم و هزاران مسئله دیگر اما این کشتی در حال غرق را این روحانیون نجات دادند و لبه ساحل آوردند و توصیه من به شما این است البته به عنوان یک برادر کوچک شما که دعا کنید خداوند این رهبر عظیم و تا انقلاب مهدی محفوظ بدارد (انشاءالله) و این انقلاب را متصل کند به انقلاب مهدی(عج) و یک تذکر دیگر من این است که خطر این عمال داخلی امپریالیسم کمتر از خطر صدام نیست و ما باید همین طور که با صدامیان می‌جنگیم باید با این گروهکها همینطور جنگید تا بتوانیم در آینده نزدیک انشاءالله یک اسلام واقعی را به جهان ارائه کنیم و نسل این جنایتکار را از روی زمین براندازیم. (انشاءالله)

اما به حضور پدر و مادرم و همه دوستان سلام عرض می‌کنم و سلامتی همه شما را از خداوند باری تعالی خواستارم و اگر خداوند این فوز بزرگ را نصیب اینجانب کرد مبادا شماها ناراحت شوید و از خداوند بخواهید که این قربانی ناقابل را از شما قبول کند و مبادا برای من گریه کنید که اگر گریه کنید دشمنان اسلام شاد می‌شوند و شما نباید کاری کنید که دشمنان خدا شاد شوند و امیدوارم که من را حلال کنید هر چند که من وظیفه ام را در قبال شما انجام نداده ام و دیگر عرضی ندارم خداوند یار و یاور شما باشد.

و اما من شش ماه نماز نخوانده بودم و سه ماه روزه نگرفته که امیدوارم به این مسائل که می‌نویسم عمل کنید.

اکبر مددی


[1]1. سردار شهید محمد‌حسن مددی