شهید رشید ضیایی

دیده‌بان

 

فرزند: محمدتقی

متولد: 1346 مبارکه

عضویت: سرباز وظیفه 

محل شهادت: خط پدافندی فاو ب  

تاریخ شهادت: 27/6/65  

محل خاک‌سپاری: مبارکه ـ قهنویه

زندگی نامه

پدرش معلم بود و رشید تعالیم اولیه اسلامی را نزد او آموخت. ابتدایی و راهنمایی را در قهنویه خواند. آن روزها در روستای‌شان نماز جماعت برپا نمی‌شد و رشید اغلب برای شرکت در نماز جماعت خودش را به شهر می‌رساند. یازده سال بیشتر نداشت که حضورش را در تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها مشهود ساخت. تهیه و فروش کتاب‌های اسلامی توسط رشید، او را در معرفی انقلاب به دیگران شاخص کرد. با بازگشایی مدارس پس از پیروزی انقلاب در شورای دانش‌آموزان و انجمن اسلامی مدرسه راهنمایی شهیدنیکبخت و سپس در انجمن اسلامی دانش‌آموزان دبیرستان شهید بهشتی مبارکه عضو شد. علاوه بر سنگر مدرسه در بسیج روستا نیز عضوی فعال بود.

در پختن نان به مادرش کمک می‌کرد و در برداشت محصول پدرش را یاری می‌نمود. با وضو بودنش در اکثر مواقع و این‌که وقتی مشکلاتی برایش پیش می‌آمد نذر می‌کرد و روزه می‌گرفت از جمله روحیاتی بود که او را ممتاز می‌ساخت. دیپلمش را در 7/7/64 گرفت و قصد جبهه کرد. 28 مرداد سال 1365، به لشکر 8 نجف‌اشرف اعزام شد و از آن‌جا به دیده‌بانی توپخانه رفت، پس از آموزش‌های لازم عازم منطقه‌ی پدافندی فاو گشت. برای شرکت در امتحان کنکور به زادگاهش برگشت با این‌که می‌دانست در رشته پزشکی قبول خواهد شد ولی از آرزوهایش چشم پوشید و به جبهه رفت و ترجیح داد در امتحان یاران امام‌حسین(ع) شرکت کند. با اصرار زیاد به خط مقدم جهت دیده‌بانی اعزام شد. در آن‌جا نیز مقیّد بود که همیشه با وضو باشد، خطاب به دوستانش گفت: " چند روز دیگر نتایج کنکور اعلام خواهد شد و شما عکس مرا در بین شهدا خواهید دید."

چهار روز قبل از شهادتش در نزد دوستانش وصیت‌نامه‌ای نوشت و تحویل آن‌ها داد.

صبح روز عاشورا با خواندن زیارت عاشورا از مولایش اذن گرفت و در همان عصر عاشورا هم‌زمان با شهادت سالار شهیدان، هنگام وضو ساختن مورد ترکش خمپاره یزیدیان زمان قرار گرفت و به جمع شهیدان پیوست.

وصیت نامه

 

بسمه الله الرحمن الرحیم

الاتقاتلون قوما " نکثوایمانهم و هموبا خراج الرسول و هم یدرئکم اول مره اتخشونهم فاالله

                                                                    حق ان تخشوه ان کنتم مومنین  (توبه آیه  14 )                   

  آیا کارزار نمی کنید باجمعی که شکستند پیمانشان را و قصد کردند به بیرون کردن حضرت رسول(ص) و آنها پیشی گرفتند شما را اول بار آیا می ترسید از ایشان پس خداوند سزاوارتر است که بترسید از او اگر هستید از گروندگان.

اشهدان لا اله الا الله و ان محمدرسول الله واشهد ان علی ولی الله

بنام الله یکتا ذات وجود هستی , خالق السموات والارض , به نام معبودی که به ما جان داد وفرمود , نفخت فیه من روحی , خدایی که به ما چگونه عاشق بودن را آموخت ورسولانی را برای هدایت و ارشاد بندگان فرستاد و اصل امامت را قرار داد تا دین مبین اسلام استوارتر وپایدارتر شود .

سلام ودرود الهی بر حضرت بقیه الله الاعظم روحی وارواحناله الفداء که چشم همه شیعیان جهان در انتظار ظهور اوست . وبا سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و تمام خدمتگزاران به اسلام ومسلمین من جمله امام جمعه شهر شهیدان آیت اله طاهری و باسلام به تمامی امت غیور وشهیدپرور ایران که به حق سهم بسزایی در نگهداری اسلام وانقلاب اسلامی واداره جنگ تحمیلی داشته ودارند مبارزمردانی که باتحمل زجرها ومصائب , سختی را به جان می خرند تا کوره فروزان جنگ تحمیلی از خروش نیفتد و تا تمامی ملحدان وکفار و منافقان ومستکبران را در خود نسوزاند ازجوشش نیفتاده و انشاء ا... تا آخر هم نخواهد شد . 

مردم قهرمان وشهیدپرور به شما توصیه می کنم که امام عزیز را همانگونه که تاکنون در هر جا یاری کرده اید یاری کنید و به دقت به سخنان پربار او گوش فرا دهید و آنها را به کار بسته وبه کسانی که آنها را به نفع مصالح خود تغییر و تعبیر می کنند خیلی جدی برخورد کنید .

ونگذارید که سخنان امام به نفع بعضی اشخاص را کد بماند به شما توصیه می کنم وحدت کلمه را کماکان حفظ کنید و از حزب گرایی وخط سازی وباندبازی جداً خودداری کنید چراکه قلب امام زمان (عج) را به درد می آورد . هوشیار باشید که درگیری در یک جنگ ناخواسته حتی در سطحی بسیار پایین باعث ضربه های بزرگ و احیاناً جبران ناپذیر به انقلاب خواهد شد . پس همه باهم ید واحد باشید و پیرو واقعی امام امت باشید . به دانش آموزان عزیز سفارش می کنم اکنون که با حیله های استکبار جهانی اوضاع اقتصادی ایران از سالهای گذشته کمی در سطح پایینتری است و دولت با مشکلات فراوان به تامین امورات شما دانش آموزان می پردازد در درس خود بسیار کوشا باشید که فردا این انقلاب شدیداً محتاج به افراد متعهد عالم است و همانطورکه رزمندگان اسلام وظیفه خطیر دفاع را برعهده دارند وبه نحو احسن انجام می دهند شما نیز وظیفه اصلی خود که همان تحصیل علم است با نهایت تلاش انجام دهید . نماز جمعه وجماعات را فراموش نکنید که دشمن از این اجتماعات ضربه شدید خورده . کسانی که توانایی دارند حتماً به جبهه ها هجوم بیاورند تا سیلی دوم را نیز به یاری خدا بزنیم . در آخر از همه شما حلالیت دارم امیدوارم اگر در حق کسی کوتاهی کرده ام به بزرگواری خود مرا ببخشید .

 

                          خدیا , خدایا , تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

                                                                        ستارگان که رفتند تو خورشید را نگهدار

 

خاطرات

کنکور شهادت

به یاد شهید رشید ضیایی

روایتی از برادر شهید

برنامه‌ریزی کرده بود تا هنگام اعلام نتایج کنکور، مرخصی بگیرد و برگردد. آن سال‌ها، داوطلبان پس از شرکت در مرحلۀ اول کنکور منتظر اعلام نتایج می‌ماندند و در صورت قبولی، انتخاب رشته کرده و در مرحلۀ دوم آزمون، شرکت می‌کردند.

به خاطر می‌آورم که آن سال، یعنی سال1366 در کنار این در [اشاره به درب اتاق] با هم در خصوص رفتن یا ماندنش کمی مشاجره کردیم. رشید فقط منتظر بود که نتایج را اعلام کنند و او بتواند پس از انتخاب رشته، عازم جبهه شود؛ ولی اعلام نتایج عقب افتاد. این اتفاق باعث ناراحتی او شد. از وضعیت موجود، شاکی به نظر می‌رسید. من که جزء نیروهای فرهنگی بودم، به او گفتم: «چرا ناراحتی؟ یا این هفته بمان و خود انتخاب رشته کن، یا برو و اجازه بده که ما از جانب تو این کار را انجام دهیم.» به جبهه رفت. برای آخرین بار رفت. آن زمان، پنج‌شنبه‌ها نتایج را اعلام می‌کردند. در جبهه‌ها هم روزنامه به دست رزمندگان می‌رسید. معمولاً در صفحه‌های آغازین روزنامه، نتایج کنکور اعلام می‌شد و در صفحۀ سوم روزنامه عکس افرادی را می‌زدند که قبل از اعلام رشته، شهید شده بودند. بعدها شهید مسعود خواجه برایم تعریف کرد که یک هفته از مراجعۀ ایشان به جبهه می‌گذشت. [شهید] ضیایی در جمع دوستانش وسط صفحه را نشان داد و گفت: «بچه‌ها! هفتۀ آینده هم عکس مرا در این قسمت خواهید دید.» هفتۀ بعد وقتی که نتایج کنکور آمد، در همان‌جا که اشاره کرده بود، عکسش را چاپ کرده بودند.

اهمیت به واجبات

 

 

به یاد شهید رشید ضیایی

روایتی از برادر شهید

مهم‌ترین و برجسته‌ترین خصیصه‌ای که در رفتار رشید، بارز بود و گفتنش آسان؛ ولی اجرای آن سخت است، عمل کردن به واجبات و ترک محرمات در اوایل بلوغ بود. آغاز بلوغ او همراه بود با ماه مبارک رمضان. تابستان بود و طولانی‌ترین روزهای سال را تجربه می‌کردیم. افرادی که با خرمن‌کوب کار کرده‌اند، می‌دانند که روزۀ شانزده ساعتی و کار کردن با این ابزار کشاورزی یعنی چه! اگر کسی در انجام واجبات خود کوتاهی می‌کرد، ضمن رعایت همۀ جوانب تذکر می‌داد.