شهید مرتضی بنیهاشمی
دیدهبان
فرزند: مهدی
متولد: 1340 کاشان
عضویت: پاسدار
محل شهادت: سردشت (عملیات نصر5)
تاریخ شهادت: 3/4/1366
محلخاکسپاری: کاشان
زندگی نامه
نامش را مرتضی گذاشتند به معنی پسندیده، خشنود یا برگزیده. مرتضی دوره راهنمایی را در سال 1345 به پایان برد و در دبیرستان امام در رشته تجربی درسش را ادامه داد. سال بعد که زمزمههای انقلاب به گوش رسید، او که شخصیت انقلابی خود را باحضور در برنامهها و مراسم به نمایش گذاشته بود، گاهی با کشیدن کاریکاتور، مفاسد رژیم پهلوی را به نمایش میگذاشت. به دنبال فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، به فراگیری آموزش نظامی پرداخت. در اوایل سال 1361 به عضویت سپاه درآمد. چهرهی عرفانی مرتضی از آنجا مشخص میگردد که همیشه دعا ورد زبانش بود. (وضو گرفتن، به بستر رفتن، نشستن و برخاستن) او با دعا بود.
فروردین سال 1362 که عازم جبهه شد و در عملیات والفجر1 شرکت نمود، در اثر جراحت از ناحیه گردن در بیمارستان بستری شد. شیفته امام بود، زمانی که به او گفتند تو به سهم خودت جبهه رفتهای، دیگر برای چی میروی؟ در جواب فقط یک جمله گفت: " امام تکلیف دانستهاند." در مأموریت بعدی به لشکر8 نجفاشرف رفت و با اصرار زیاد در دیدهبانی شروع به خدمت نمود. در مدت کوتاهی یکی از دیدهبانهای زبده شد. در عملیات نصر5 که همراه با (شهید) علی رحیمی و یکی از برادران تخریب بهعنوان دیدهبان نفوذی به یکی از گردانها مأمور شده بود. بر اثر برخورد با مین به آرزویش رسید و در جوار ملکوتیان قرار گرفت.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین
اعوذ با اله من الشیطان الرجیم.
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ. «سوره جمعه، آیه 8»
اللهم فاطر السموات و الارض، عالم الغیب و الشهاده، الرحمن الرحیم، انی اعهد الیک انی اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمد صلی الله علیه و اله عبده و رسوله و ان الساعه اثیه لا ریب فیها و ان یبعث من فی القبور و ان الحساب حق و ان الجنه حق و ان ما وعد فیها من النعیم من الماء کل و المشرب و الیک حق و ان النار حق و ان الایمان حق و ان الذین کما وصف و ان الاسلام کما شرع و ان القول کما قال (قلت) و ان القران کما انزل و ان الله هو الحق المبین و انی اعهد الیک فی دار الدنیا انی رضیت بک ربّا و بالاسلام دینا و بمحمد صلی الله علیه و اله نبیا و صلی ولیا و اماما و بالقران کتابا و ان اهل بیت نبیک علیه و علیهم السلام ائمتی، اللهم انت ئقتی عند شدتی و رجائی عند کربتی وعدتّی عند الامور التی تنزل بی و انت ولیّی فی نعمتی و الهی و اله ابائی صل علی محمد و اله و لا تکلنی الهی نفس طرفه عین ابداء و انس فی قبری وحشتی و اجعل ل عندک عبدالله بوم القاک منشورا.
خدایا، ای اله و معبود من، بنده رو سیاهت پس از عمری گناه و معصیت اینک باز آمده است؛ خدایا، من نمیدانم با کدام زبان با تو راز بگویم و با کدام بیان از تو پوزش بخواهم؛ خدایا، چگونه شرمساری خود را به عرض برسانم؛ الها، بهتر آن میبینم که به فرمان حضرت امام سجاد (ع) متوسل شوم که «پروردگارا اگر توبه، پشیمانی از گناه است خدایا به عزت و جلالت من از پشیمانانم.»
معبودا، کمرم از گناه خمیده و دستانم تهی از اعمال صالح؛ خدایا، اگر نبود عطوفت و مهربانی تو، جرات این که با تو به راز بنشینم را نداشتم.
خداوندا، اگر تو در مصحف کریمت نفرموده بودی «ان الله یغفر الذنوب جمیعا» چگونه میتوانستم برگردم.
الها، خجلم از اینکه بگویم به جای بندگی تو اطاعت شیطان کردم. پروردگارا، شیطان سوت زد و این رو سیاه به دنبال آن رفت. خداوندا، تنها دلخوشیم پس از بخشش تو به محبتی است که از پیامبر و اولاد طاهرینش (سلام الله علیهم اجمعین) به دل دارم. بار الها، این کمترین را از شفاعت آنها محروم نفرما.
پروردگارا، فضل تو بیش از آن است که امید ما را به خودت به یأس مبدل فرمائی و هنوز از فضل تو چنین خبری به ما ندادهاند (ما هکذا الظن بک و لا اخبرنا بضلک عنک یا کریم و یا رب)
معبودا، به لقاءت مشتاقم ولی با این رو سیاهی چه کار کنم؟ خدایا به جوارت عاشقم ولی با این دست تهی چکنم؟
الها، از فراق اولیاءت دلتنگ و ملولم ولی این کمر خمیده از گناه حرکت به سوی تو و آنان را مشکل کرده است.
پروردگارا، اگر تو این کمترین را به فضل و کرمت ببخشی هیچ از حکومت تو کم نمیشود و اگر عذاب فرمائی هیچ اضافه نگردد ولی برای این رو سیاه علاوه بر بیآبروئی در نزد تو و مقربانت، این بدن ضعیف تحمل آن عذاب را ندارد.
الها، به عزت و جلالت برای کسی که رو به سوی تو آورد و اظهار بندگی تو را میکند، میپسند که عذابش کنی. خدایا، فضل تو بس کران است و ما غرق معاصی. الها، با آب فضل و بخششت گناهان ما را بشوی و .... .
عنان قلم به دستم نیست، حال و هوای دیگری دارم، امروز عزیزانی که بناست بر قلب دشمن بتازند را زیارت کردم، دیدارشان منقلبم نمود، چه حال خوشی داشتند، گویا شب عروسی است ... چه صفائی دارند این بسیجیها، خدایا اینان کیستند که تو آفریدی؟
و امام در سال 42 چه میدید که فرمود سربازان من در گهوارهها هستند. واقعاً چه زیبا فرموده آن عزیز که «خدایا در آسمان ملائک را دارد و در زمین بسیجیها را» خداوندا، تو نگهدارشان باش و از مظلومیت بیرونشان آور.
اگر چه بنا نداشتم یادداشتی از خود بگذارم ولی بنا به این که ان شاء الله باقیات و صالحاتی باشد و نیز اینکه بنا به فرمایش قرآن «فذکر ان الذکر تنفع المومنین» برای این که تذکری باشد چند کلام به عرض میرسانم.
1. اولین و در عین حال بهترین تذکرم در مورد روح و جان و قلبم حضرت امام است؛ شما را به خدا حضرتش را تنها نگذارید. تنها گذاشتن ایشان تنها گذاردن امام زمان (روحی الفداء) است امام کسی است که ما را از منجلاب نظام ستم شاهی به نور جمهوری اسلامی رهنمون کرد و نیز اینکه بنا به فرمایش قرآن و روایات ائمه (س) شکر نعمت باعث ازدیاد نعمت میشود.
یکی از اقسام شکر این است که کاملاً مطیع و گوش به فرمان حضرت امام باشیم تا ان شاء الله خداوند دولتش را تا تشکیل دولت یار ادامه دهد و همه از برکت اسلام برخوردار باشند و باشیم.
اطاعت از ایشان اطاعت از خداست و رّد ایشان رّد بر خداست. سالها ست از خداوند طلب کرده بودیم که «الهم انی نرغب الیک فی دولت کریمه تعزب ها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله»، اگر چه مصداق کامل این دولت در زمان حضرت امام زمان (عج) است ولی حال که شمهای از آن حکومت را خداوند به ما چشانده است، چرا با تنها گذاردن امام بگوئیم که از همان اول به خداوند دروغ میگوئیم (العیاذ بالله) سخن در مورد حضرت امام زیاد دارم ولی تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
2. جنگ سرلوحه همه امور زندگیتان باشد و تا آنجا سرمایهگذاری نماییم که پیروزی نهائی نصیب اسلام شود. ان شاء الله خداوند این روزها را روزهای آخر جنگ قرار دهد ولی برایمان فرقی نکند، هر چه در زندگی آدمیزاد پیش آید امتحان الهی است و خوشبخت و سعادتمند کسی است که از این آزمایشات سربلند بیرون آید. «و لنبلونکم بشیی من الخوف و الجوع و ...»و مانند کسانی نباشیم که برای خلافت به در خانه حضرت علی (ع) هجوم آوردند که حضرت می فرمایند :
چیزی نمانده بود که حسنین (ع) زیر دست و پای جمعیت له شوند ولی پس از چند سال .....
از خداوند بخواهیم مسلمانان تنوری باشیم، از همهی جوانان میخواهم که جبهه را فراموش نکنند که بنا به فرمایش حضرت امام بر هر کس که قدرت حمل سلاح دارد، جبهه رفتن واجب است و از همه میخواهم حتی اگر شده برای یک مرتبه به جبههها سری بزنند و ببینند که دانشگاه است و مسجد.
و خجالت بکشند آنها که پس از این همه شهید به این انقلاب، جنگ و مقدسات مردم دهن کجی میکنند و هنوز در رویای حکومت شیطان به سر میبرند و خوب است فرمایش امام را یک مرتبه دیگر مرور کنیم که «ایران مملکت پیامبر اسلام (ص) و امام صادق (ع) است. ایران نه شوری است و نه امریکا» و آنها که خواهان حکومت شیطان هستند بدانند که این مملکت جای حکومت شیطان نیست ان شاء الله.
3. پدر و مادر عزیزم پس از عرض تشکر فراوان از اینکه برای تربیت این حقیر زحمات زیادی متحمل شدید و جداً از اینکه نتوانستم حق شما را ادا کنم شرمنده ام. از شما میخواهم که رفتن مرا همچون رد امانت بدانید، اگر کسی امانتی به شما بدهد و بعد از چندی بخواهد پس گیرد، آیا از دادن امانت ناراحت میشوید؟
خدای را شکر کنید که ان شاء الله امانت را سالم تحویل دادهاید و مقداری از بار مسئولیتتان کم شده است. اگر خدای ناکرده راه خلاف رضای حق از دنیا میرفتم باید متأثر میبودید چرا که نفله شدهام. آن هم در این موقع. حال که خداوند مقدر کرده است که ان شاء الله جزِ شهدا باشم چرا ناراحت شوید. آیا آرزو نداشتید که من به کامم برسم. به شما اطمینان خاطر دهم که اگر خداوند مرا بپذیرد به بهترین نحو به کامم رسیدهام و دیگر ناکام نیستم. شهادت هدیهای است الهی که خداوند نصیب هر کس نمیکند. برایم از خداوند زیاد طلب مغفرت کنید که شدیداً محتاجم. بر شهادتم صبر پیشه نمائید که خداوند صابران را دوست دارد. سعی کنید با از دست دادن یک فرد از خانواده رضایت حق را بیشتر بدست آورید و خدای ناکرده در مراسم اگر بپا شد، باعث گناه نشوید.
گریه بکنید ولی برای مظلومیت حضرت سید الشهداء (س) گریه کنید چرا که مصایب ما پیش مصائب آن حضرت اصلاً به حساب نمیآید. در مراسم ختم و .... از ریخت و پاش بپرهیزید و تا جائی که امکان دارد ساده بر پا شود.
4. از برادرانم به علت این که در حق آنها شاید کوتاهی کرده باشم اول طلب حلالیت میکنم و شما را سفارش میکنم به نقوای الهی، از شما میخواهم که تگذارید سلاح من به زمین بماند.
و از خواهرانم میخواهم رسالت خود را فراموش نکنند و توجه داشته باشند که اولین رسالت آنها حفظ حجاب است که حجاب لباس رزم زن است و بعد رساندن پیام و از همه ی برادران و خواهرانم میخواهم که قرآن را مهجور نگذارند و دست از مطالعه بر ندارید که خداوند برای دانایان حساب جداگانه باز کرده است. در کسب رضای خداوند بکوشید و حضور حضرتش را در تمام صحنههای جهان از یاد نبرید که «و من اعرض بمن ذکری فان له معیشه ضنکا»
5. پیامم به برادران و سروران عزیز پاسدار که نور چشمان حضرت امام هستند و حضرتش آرزو دارد که ای کاش همچون آنان بود، اگر چه لیاقت آن که چون شما باشم را نداشتم و ندارم ولی در این چند سالی که در خدمت آنها بودم روزهای خوشی بود و به ما توفیقی بود که خداوند نصیب فرموده بود که با بندگان خاصش و سربازان حضرت ولی امر (سلام اله علیه) باشم ان شاء الله اگر کوتاهی یا قصوری از این کمترین دیدهاید به بزرگواری خود میبخشید و از شما حلالیت دارم. عزیزان من، اگر چه خودم این تذکر را هیچگاه در زندگیم به کار نبستم ولی به عنوان یادآوری خدمت شما عرضه میدارم که «اخلاص» را از یاد نبرید. تنها و تنها خداوند در نظرتان باشد و به وسوسههای خناس که در قلبها وسوسه میکند گوش ندهید. ظاهراً پیامبر اسلام فرموده است که «خلص العمل فان الناقه بصیر بغیر» عزیزان راه دشواری در پیش داریم با توکل به خداوند و توسل به ائمه طاهرین به پیش بروید، اطاعت از ولایت را از یاد نبرید، گوش به فرمان حضرت امام باشید و این کلام امام را در زندگیتان عملی کنید که «سپاه چشم من است چشم من نباید خطا کند» از همه شما التماس دعا و طلب مغفرت دارم.
6. کتابهایم به شرط استفاده به برادرم محمد میرسد در غیر این صورت به هر نحو که خود میدانید مصرف نمائید و نوارهای استاد انصاریان و سایر نوارها اگر برادرانم استفاده کردند آنها اولی هستند و اگر استفاده نشد به تبلیغات سپاه تحویل دهید.
7. از تمام دوستان و برادران و آشنایانی که به هر نحو مزاحم آنها بودهام حلالیت میطلبم و ملتمس دعای خیر از همه هستم. عزیزان اگر این بدنهای ما برای مُردن است چرا این مُردن در راه خدا نباشد. اگر سالها بر این دنیا عمر کنیم ولی رضای خداوند را بدست نیاوریم چه ارزشی دارد، چرا عمرمان را چراگاه شیطان کنیم؟
بکوشیم که از قافله عقب نمانیم «کاروان رفت تو در خواب نسیان در پیش»
نماز جمعه که یک عبادت سیاسی و اجتماعی است از یادتان نرود و به جماعت بیش از پیش اهمیت دهید، مساجد را تنها نگذارید. هیچگاه نباید سنگر خالی باشد، وحدتتان را هر چه بیشتر حفظ نمایید که هر چه داریم از وحدت است و تفرقه به جز شکست و ذلت چیزی به بار نمیآورد. همه تحت لوای اسلام و با رهبریت امام ید واحده باشید که دست خدا با جماعت است.
8. مدفنم دارالسلام و در جوار شهدا باشد، شاید خداوند به واسطه آن عزیزان شهید مرا از عذاب باز دارد و اگر هم جنازهام بدستتان نرسید بسیار خوشوقتم چرا که در آن صورت به حضرت زهرا (س) مادر پهلو شکستهام تأسی کردهام و از او که دختر پیامبر است و مفقودالاثر، عزیزتر نیستم که هیچ حتی خاک پای حضرتش نیز به حساب نمیآیم.
و السلام علیکم و رحمت الله برکاته
سید مرتضی بنیهاشم
مورخ 3 / 10 / 65
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا.